آنک منم پا بر صلیب باژگون نهاده

شعر و ادبیات فارسی، اجتماعی

آنک منم پا بر صلیب باژگون نهاده

شعر و ادبیات فارسی، اجتماعی

بهترین بهترین من

زرد و نیلی و بنفش
سبز و ابی و کبود
با بنفشه ها نشسته ام !
سالهای سال
صبح های زود

در کنار چشمه سحر
سر نهاده روی شانه های یکدگر
گیسوان خیس شان بدست باد
چهره ها نهفته در پناه سایه های شرم
رنگها شکفته در زلال عطرهای گرم
می تراود از سکوت دلپذیرشان
بهترین ترانه
                   بهترین سرود

مخمل نگاه این بنفشه ها
می برد مرا سبکتر از نسیم
از بنفشه زار باغچه
تا بنفشه زار چشم تو ــ که رسته در کنار هم ـــ:
زرد و نیلی و بنفش
سبز و ابی و کبود
با همان سکوت شرمگین
با همان ترانه ها و عطر ها
بهترین هر چه بود و هست
بهترین هر چه هست و بود

در بنفشه زار چشم تو
من ز بهترین بهشتها گذشته ام
من به بهترین بهار ها رسیده ام

ای غم تو همزبان بهترین دقایق حیات من !
لحظه های هستی من از تو پر شده است
اه ،
در تمام روز
در تمام شب
در تمام هفته
در تمام ماه
در فضای خانه  ، کوچه ،  راه
در هوا ، زمین ، درخت ، سبزه ، اب
در خطوط در هم کتاب
در دیار نیلگون خواب

ای جدایی تو بهترین بهانه گریستن
بی تو من به اوج حسرتی نگفتنی رسیده ام
ای نوازش تو بهترین امید زیستن
در کنار تو
من ز اوج لذتی نگفتنی گذشته ام

در بنفشه زار چشم تو
برگهای زرد و نیلی و بنفش
عطر های سبز و ابی و کبود
نغمه های نا شنیده ساز می کنند
بهتر از تمام نغمه ها و ساز ها
روی مخمل لطیف گونه هات
غنچه های رنگ رنگ ناز
برگهای تازه تازه باز می کنند
بهتر از تمام رنگها و راز ها

خوب خوب نازنین من !
نام تو مرا همیشه مست می کند
بهتر از شراب
بهتر از تمام شعر های ناب
نام تو اگر چه بهترین سرود زندگی است
من ترا به خلوت خدایی خیال خود
بهترین بهترین من خطاب می کنم

بهترین بهترین من


                                                  
فریدون مشیری