آنک منم پا بر صلیب باژگون نهاده

شعر و ادبیات فارسی، اجتماعی

آنک منم پا بر صلیب باژگون نهاده

شعر و ادبیات فارسی، اجتماعی

فانتزی

آشیان کوچک دهانت را می پویم

و شیار گونه هایت را با انگشتان لرزانم می پیمایم

پرندگان سینه ات با دستان بی تاب من

چه سرودها خواهند کرد  

آن دم که آرام آرام می نوازمشان

تن نمناکت یاد آورد کدامین دشت باران زده را خواهد بود

به هنگامی که عطش گونه آسمان را می نوازد

و ابریشم نفس هایت بر گونه های سرد من 

راز کدامین نسیم را

 با خود به گوش سروها خواهد رسانید

ای پیکرت هم گون ترین ترانه هستی

مرا به ساحل دستانت بشارتی ده