نازنین مهرا
جمعه 26 مردادماه سال 1386 ساعت 12:25 ب.ظ
دوست عزیزم پرهام ! سلام و نمیدانی چقدر خوشحالم که تو را این جا پیدا کردم. احساس تو را در این شعر با سر انگشتانم لمس کردم، مثل وقتی که دسته گل بزرگی از رز سرخ مخملی را به سینه می چسبانی، با دست نوازشش می کنی و با عطرش خمار... همیشه بنویس دوست خوبم، تو خوب می توانی! و همیشه منتظر خواندنت هستم...
نازنین جان این احساس قشنگت را می ستایم احساس توست که از هر سنگ خاره ای مخملی می سازد سپاسگزارم
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
دوست عزیزم پرهام !
سلام و نمیدانی چقدر خوشحالم که تو را این جا پیدا کردم.
احساس تو را در این شعر با سر انگشتانم لمس کردم، مثل وقتی که دسته گل بزرگی از رز سرخ مخملی را به سینه می چسبانی، با دست نوازشش می کنی و با عطرش خمار...
همیشه بنویس دوست خوبم، تو خوب می توانی!
و همیشه منتظر خواندنت هستم...
نازنین جان
این احساس قشنگت را می ستایم
احساس توست که از هر سنگ خاره ای مخملی می سازد
سپاسگزارم